پاییز
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قذیما بیشتر برف میومد نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت نمیدونم سلامتی بیشتر بودیا ما مریض نبودیم نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم نمیدونم تو مملکت پولنبود یا درد نداشتیم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم . . . نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم حواست هست یک تابستان دیگر هم گذشت........... حالا باید دوباره دل خوش کنیم به آمدن یک پاییز خوشرنگ به پتییزی که دلت نگیره و غروبش غم نداشته باشه.... پاییزی که مهرو آبان و آذرش تو را یاد هیچ خاطره خیسی نیاند...
نویسنده :
مامان مائده و بابا علیرضا
21:15